۱۳۸۷ بهمن ۲۸, دوشنبه

...

دوره افسردگیها برگشته. دلیل...؟ نمیدونم!

تابستون وقتی حالم بد می شد دوچرخه رو برمی داشتم و فقط پا می زدم با شدت توی اون راه جنگلی کنار رودخونه. شدت ضربه هایی که حرکت سریع دوچرخه روی سطح نه چندان صاف راه باریک جنگلی بهم وارد می کرد، سبزی دور و برم، سکوتی که با صدای پرنده ها و پر زدن حشرات شکسته می شد و آفتابی که خیلی دیر گاهی نزدیک 10 غروب می کرد آرومم می کردن. اما حالا آسمان خاکستری، سرمای زمستانی، تاریکی زودرس و حتی برفی که می باره بدترم می کنن.

نمی دونم چه مدت دیگه اینطوری می تونم دوام بیارم، امروز قرص رو شروع کردم....

من باید به یک جای سبز برم با آب و هوای معتدل تقریبا تا 30 درجه گرم و نه بیشتر و نه کمتر از 20 درجه. امیدوارم یه روزی خوب شم. خسته شدم این همه سال از این شوکهای افسردگی که هرچند وقت میاد و داغونم میکنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر