۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

Der Herr führt...

هر چقدر هم که باهاشون برقصم، هر چقدر من رو توی دستهاشون بچرخونن، حسی نیست. هیچ حسی....

ولی چی هست اون وقتیکه دست میکشم به تن ت,؟!! تن تو چی داره که آتیشم می زنه؟!!
.
.
.



- تازه یه چیزه دیگه. دوباره تنم سفت و سخت شده، دیروز میلیون بار استاد گفت که تو نباید رقص رو رهبری کنی، خانمها باید فقط و فقط حس کنند و حرکت و فرمان مرد رو دنبال کنند! نمی دونم چرا ولی بدنم اون سبکی رو نداره، انگار تنم فرمان میده که دنبالم بیا من رام شدنی نیستم! من چطوری همینطوری بمونم که فقط مرد فرمان بده!!؟؟!!
.
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر