۱۳۸۸ فروردین ۴, سه‌شنبه

دم یا ...

داشتم با خودم فکر میکردم، واتیز مای تایپ؟
از بس در حال تغییر بوده ام بخصوص توی 4 سال اخیر که دیگه دقیقا نمیدونم چی بهم میخوره و چی نه! به شدت درحال آزمون و خطا هستم. یعنی حداقلی از اصول پایه رو بگیری و بعد همینطور چیزهای مختلف رو آزمون کنی.
وقتی خوب دقیق میشم میبینم نه تنها خواسته ام ابعادم رو اصولا گسترش بدهم که درواقع انگار یک جور ترس از کم آوردنها هم بوده که باعث شده خودم رو محدود نکنم!
قصدم دفاع از گذشته یا حال نیست، اما به هر حال داشتن آلترناتیوهای مختلف منجر به سرگیجه و نوعی بی اعتنایی و بی تفاوتی هم میشه که دست آخر هم نتونی هر چیز واقعا دلخواهت رو هم انتخاب کنی!! ولی خب «واقعا دلخواه» یعنی چه؟ حتی اگر با «مناسب» عوضش کنی، چه کسی تشخیص میده چی «مناسب» هست؟ مگر غیر از اینه که همه اینها نسبی هستند؟!

همه زندگی داره لحظه به لحظه تعریف میشه، اگر اصول اولیه محکمی نداشته باشی هر چیزی برای تنها دمی بهترین خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر